دینا دینا ، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

دینای مامان وبابا

اندر احوالات از پوشک گرفتن دینا عسلی

سلام به دردونه ام  نازدونه ام به جیگر طلای خودم دینا خوشگله      امروز میخوام در مورد یه اتفاق بسیار مهم صحبت کنم .امروز وتوی این پست میخوام به همه اعلام کنم که دخملی من دینا عسلی در 22ماهگی من از پوشک گرفته شد.هوراااااااااااااااااااااااا                بزن دست قشنگ رو.. من این افتخار بزرگ وبسیار مهم رو اول به خودم وبعد هم به دینای نازنینم تبریک میگم واز همین جا با صدای بلند این مستقل شدن رو به نازنینم به عزیزترینم به دینا خوشگله تبریک میگم وامیدوارم همیشه متکی به خود باشه. واما داستان از جایی شروع میشه که من از مد...
30 تير 1391

هفته ای که گذشت......

سلام به دخملی قشنگم   خیلی وقته که برات چیزی ننوشتم امروز اومدم تا اتفاقات هفته گذشته رو بنویسم . اول از همه میخوام روز بیستم تیرکه تولد یکی از دوستان عزیزم که خیلی خیلی هم خودشو هم دخملی نانازشو (نیاز خاتون) دوست دارم تبریک بگم.             هدا سادات عزیزم تولدت مبارک هدای نازنینم امیدوارم تنت سالم باشه وسایه ات بالا سر نیاز جونی وهمسری عزیزت باشه. دوم این که روز بیستم تیر ما به عروسی دختر عموی بابایی رفتیم که خیلی خوش گذشت وشما دختر عسلم حسابی رقصیدی وبهت خوش گذشت الهی قربونت برم که با اون لباس سفید وخوشگلت حسابی از همه دلبری کرد...
24 تير 1391

عکسهایی ازمسافرت دینا عسلی

سلام به دختر نانازم توی این پست میخوام عکسهای از مسافرتمون که چند ماه پیش رفتیم رو بذارم .به دلیل اینکه رم دوربینمون مشکل داشت این عکسها تازه به دستم رسید.واما عکسها طبیعت بسیار زیبای گردنه حیران   درختی زیبا در شهرماکو جنگل فندقلو دراستان اردبیل دینای من مشغول بازی وشادی اونقدر باد میامدو سرد بود که انگاری اونجا زمستون بود ولی بسیارخنک و لذت بخش بود.     ...
12 تير 1391

دینا عسلی و جشن تولد فاطمه جون

سلام به ممووول مهربون خودم دینا عسلی چند روز قبل من ودینا خانم رفتیم جشن تولد فاطمه جون (دختر خاله نیاز خاتون)دوست خانوادگی ووبلاگی دیناجونم.جشن بسار خوبی بود به من ومخصوصا به دینا خیلی خوش گذشت .ایشالا جشن فارغ التحصیلیت فاطمه جون این هم عکسهای تولد دینا جون قبل از رفتن به تولد دینا جون اینجا آماده شده (دست ارایشگر دینا جونم دردنکنه)    دینا جونم در جشن تولد(دینا تا میتونست یه ناخنکی به ابن ژله ها میزد..) دینای متفکر من در اخر جشن تولد قربوووون اون ژست قشنگت نازنینم عاشقتم دینا عسلی قربون اون نگاه کردنت موفرفری من ...
31 خرداد 1391

تولد بابا مرتضی

سلام به عزیزترینم                                              به بی نظیرترین همسر دنیا  مرتضی امروز تولد بهترین همسر ومهربانترین پدر دنیاست .                       مرتضی جان تولد مبارک.    توی دنیا چی میخوای که به پاهات بریزم همه هستی من به سراپات می ریزم لب پرخنده میخوای بیا لبهام م...
18 خرداد 1391

دینا عسلی و شیرین کاریهایش

سلام به دختر نازنینم دینا عسلی  امروز میخوام از کارایی که تازه یاد گرفتی بگم.یه کاری که جدیدا یاد گرفتی اینه که هر وقت اب میخوری اگه روی اوپن باشی نصف ابی که تو لیوان هستو میریزی تو سینک ظرفشویی درست مثل خود من که این عادت رو دارم اگه رو اوپن نباشی وقتی اب خوردی با اون قدت  به زور خودتو میاری بالا تا لیوان رو بندازی تو ظرفشوویی..واااااای که عاشق این کارتم عسلم. یه کار دیگه ایی هم میکنی هر وقت هر خوراکی که میخوری حتما باید خودت پاکتشو تو سطل اشغال بندازی تازه اگه چیزی هم که به نظرت مهم نیاد هم برای شما اشغال فرض میشه مثل قاشق یا بعضی از اسباب بازیات یا مدادهای نقاشی...... هر وقت هم بهت میگم یه دستمال کاغذی بده میری سری...
12 خرداد 1391

دینا عسلی وشیطنت هایش

امروز با دینا عسلی رفتیم بازار روز خرید کنیم .از بس این وروجک اینور و اونور می دوید دیگه خرید کردن یادم رفت. وقتی برگشتیم خونه دیدم میخواد کفشهای منم پاش کنه منم سریع ازش عکس انداختم .یه کار دیگه ایی هم که خیلی دوست داره اینه که به صورتش کرم بزنه اگه بگم روزی سی چهل بار کرم میزنه دروغ نگفتم وقتی کرم رو قایم میکنم دستمو میگره میبره جایی که قبلا کرم رو رو دیده هی میگه مامانیییییی مامانییییی (ااااام اااام )بعد با دست صورتشو نشون میده منم دوباره تسلیم میشم و..... البته دیگه از این خونه چادری چیزی باقی نمونده چون دینا وقتی میخواد بره تو از این پنچره میره تو و وقتی هم میاد بیرون باز ازاین سوراخی میاد بیرون...
4 خرداد 1391

دینا عسلی وجشنواره باغ لاله

سلام به دینا عسلی  روز یکشنبه 18 اردیبهشت تصمیم گرفتیم که  ناهار رو بیرون از خونه و در دامن طبیعت بخوریم خلاصه وسایل رو جمع کردیم ورفتیم جاده چالوس . بعد از ناهار هم رفتیم باغ لاله گچسر در جاده چالوس که در 60 کیلومتری کرج است.  ابن هم عکسهایی از باغ لاله ...
1 خرداد 1391

یک روز شاد برای دینا جووونم

سلام به نازدونه ام دینا عسلی چند روز پیش منزل یکی از دوستان دعوت بودیم .ما هم که عاشق مهمون بازی آماده شدیم ورفتیم. خونه این دوست عزیز یک خونه ویلایی وزیبا بود که دینا خانم تمام مدت مهمونی رو توی حیاط و گل وسبزه ها می دوید و بازی میکرد.منم مدام دنبالش می دویدم.آخ که چه لذتی میبرد وقتی دورحیاط می دوید یا سوار تاب میشد انگاری بچه ام از قفس دراومده بود .خب بچه ام حق داره طفلک ٱخه مگه تو آپارتمان میشه دوید وسروصدا کرد. خلاصه این که دینا عسلی انقدر اون روز بازی کرد و دوید که حتی شام نخورده خوابش برد. این هم عکسهای دینا عسلی    عکس اول مهمونی عکس آخر مهمونی   ...
6 ارديبهشت 1391

عکسهایی از دینا عسلی

اینجا دینای من 7ماهشه و به این عروسکش خیلی علاقه داره من که خودم این عکس و ژست دینا رو خیلی دوست دارم وااای که من عاشق این مدل نگاه کردنت گلم واااای که چقدر این عکسو دوست دارم .خواب خوش دینا جون وبابامرتضی   ...
28 فروردين 1391