اندر احوالات از پوشک گرفتن دینا عسلی
سلام به دردونه ام نازدونه ام به جیگر طلای خودم دینا خوشگله
امروز میخوام در مورد یه اتفاق بسیار مهم صحبت کنم .امروز وتوی این پست میخوام به همه اعلام کنم که دخملی من دینا عسلی در 22ماهگی من از پوشک گرفته شد.هوراااااااااااااااااااااااا بزن دست قشنگ رو..
من این افتخار بزرگ وبسیار مهم رو اول به خودم وبعد هم به دینای نازنینم تبریک میگم واز همین جا با صدای بلند این مستقل شدن رو به نازنینم به عزیزترینم به دینا خوشگله تبریک میگم وامیدوارم همیشه متکی به خود باشه.
واما داستان از جایی شروع میشه که من از مدتها قبل داشتم فکر میکردم که چه جوری وچه وقتی با چه راهکاری دینای عزیزم رو از پوشک بگیرم خیلی مطالعه کردم توی اینترنت تحقیق کردم و از دوستانم هم کمک گرفتم .خلاصه تمام مدت فکر میکردم که اول دینا رو از شیر بگیرم وبعد از پایان 2 سالگیش از پوشک بگیرم واداب توالت رفتن رو یادش بدم اما نمیدونم که یهو چی شدم وتصمیم گرفتم که زودتر این کاروبکنم .القصه روز سوم تیر طی یک اقدام ناگهانی و ضربتی این کارو کردم داشتم دینا رو عوض میکردم که گفتم بذار پوشکش نکنم ببینم چی میشه از یک طرف دوست نداشتم که خونه به این زودی توسط دینا عسلی ابیاری بشه از طرف دیگه واقعا دوست داشتم که دینا از پوشک گرفته بشه توی این کشمکش خودم با خودم گفتم اول واخر باید این اتفاق بیافته .....
خلاصه که بساطی داشتیم با دینا عسلی.....روزای اول که سخت بود هم برای دیناعسلی هم برای من تا میخواستم دینا رو ببرم دستشویی میدیدم که کار از کار گذشته وبلهههههه با این که این کارو 10 دقیقه به 10 دقیقه انجام میدادم ولی دینا کار خودشو میکرد البته روزای اول که عادیه چون بچه تازه از پوشک جدا شده پس ازاد بودنش دلیل میشه که بچه زود مثانه اش کار کنه البته دینا روزای اول یه جاهایی از فرش خونه و سرامیک ها رو ابیاری کردولی به مرور یاد گرفت که باید خودش رو کنترل کنه وبالاخره به لطف خدا وهمکاری بی نظیر دینای نازنینم در طی یک هفته تونستم این مسیر سخت رو با دخترم به پایان برسونم طوری که در روز دهم هر وقت دخترم منو صدا میزد خودش جلوی در دستشویی منتظرم بود الهههههی قربونت برم دختر باهوش وصبور من
یه نکته دیگه ایی که باید بگم اینه که من دینا رو شب ها یا در خواب بعد ازظهر پوشک نکردم وقتی جایی هم میرفتم هم همین طور به نظرم این مدل راهکار بهترین مدله چون بچه دیگه دچار دوگانگی نمیشه وبهتر میتونه خودش رو کنترل کنه البته یه مدتی خونه بودیم وجایی نرفتیم تا دخملی ما یاد گرفت. الان به راحتی وبدون هیچ استرسی بیرون میریم چون دینا هر وقت که لازم باشه منو صدا میزنه .
از همین جا از گل گلدونم دینای مامان به خاطری همکاریش وصبوریش تشکر میکنم وامیدوارم که همیشه صبور باشه الههههی امین
از دوست خوبم هدا سادت عزیزم تشکر میکنم بابت راهنمایهایش دلگرمیها و تشویقهاش .ممنون دوست عزیزم .
البته از خودمم تشکر میکنم بابت صبوری ها وسختیهایی که کشیدم .واقعا خسته نباشم.