روزهای شیرینی که زود میگذرند.....
سلام به دینا عسلی مامان
چند وقتی که دینا نانازی بسیار شیطون شده و موقع بازی کردن کلی سروصدا به پا میکنه.عاشق فوت کردن شمع شده همش به من میگه بیا (هلود ) بگیریم منظور دخملی تولده .خلاصه ما هم یه شمع میاریم روشن میکنیم تا دینا خانم بگه هلود هلود هلودت مبارک.بعد هم شمع رو خاموش میکنه و یه دستی هم میزنه ودوباره این کار تکرار میشه تا وقتی که ایشون خسته بشن .
تو پست قبل گفتم که با دینا جونی تراشه های الماس رو کار میکنم دخملی ناناز من 22 کارت رو تا الان یاد گرفته ماشالا دینا جونم خیلی باهوشه و توی این کار خیلی با من همکاری میکنه بعضی وقتها خودش میگه که کارت رو نشونش بدم تا کلمه ها روبگه.
عسل مامانی چند وقتی که به شدت عاشق خوردن پاستیل شده .عاشق تبلیغ پفک چاکلز هم هست همش بهم میگه مامانی ازاینا منم بهش میگم اینا برای شما مناسب نیست اونوقت سرش یه وری میکنه صداش رو هم نازدار میکنه میگه مامان ژون؟ یعنی عاشق این لوس کردناشماااااااا
دخترکم وقتی صبح ها بیدار میشه اولش با خنده میگه مامانی بعدش بوسم میکنه بعدش میگه من (جی) یعنی دستشویی یعنی من عاشق بوس کردناشمااااااا
دینای من شبها هم عاشق اینه که عروسکشو بگیره بغلش بخوابه بعضی وقتها هم دینا عروسکشو میخوابونه یعنی من عاشق این مدل مامان بازیاشمااااااااا
این همون عروسکی که دینا جونم خیلی دوستش داره الانم داره میخوابونتش.
دینا جونم ونیاز خاتونی درکنار هم