شیرین کاریهای ممول مامان
یک ماه پیش دینا نانازی رو بردم دکتر کودکان هم برای قد و وزنش هم برای این که ببینم حالا که دخملیمون 2 سالش تموم شده احتیاج به مکملی یا ویتامینی داره یا نه ؟
وقتی دکتر قد و وزنش رو گرفت گفت که همه چیز عالیه وبرای دادن مکمل باید ازمایش خون انجام بشه .فردای اونروز دینا عسلی رو ناشتا بردیم ازمایشگاه تا ازمایش خون وادرار ازش بگیرن .دینا جونم تا محیط ازمایشگاه رو دید فهمید که چه خبره و شروع به بیقراری کرد خلاصه که با یه زحمتی دخملی رو اروم کردیم که دستش رو بیاره جلو تا ازش خون بگیرن. بمیرم برای ممولم که مجبور شدن از دو دستش خون بگیرن چه گریه ایی میکرد منم اشک تو چشمم جمع شده بود ولی خودمو کنترل کردم ودینا رو اروم کردم .دستهای ممولم تا مدتها کبود بود هر کی رو هم که میدید استیناشو میزد بالا نشون میداد که کبود شده ودرد داره.بعد که جواب ازمایش رو بردم نشون دادم دکتر گفت که خدارو شکر همه چیز خوبه واحتیاج به هیچ مکمل یا ویتامینی نداره .
چند روز که وقتی دینا عسلی چیزی میخواد وبهش میدم بهم میگه میسی (مرسی)بعدش یه ممنون هم میگه وووایییییییییییی اگه بدونین اونموقع چقدر بوسش میکنم وتو بغلم فشارش میدم وقربون صدقش میرم بعدش میگه مامان چی شده ؟ منم فقط میخندم ومیبوسمش وخدارو شکر میکنم بابت گل خوشبویی که به من داده.
تازگیا هر چیزی که میبنی میگه این چیه ؟ یعنی کارمن تو این روز ها جواب دادن به سوالات دینا عسلیه.
عاشق بستنیه .صبح که چشماشو باز میکنه میگه مامان من بتینی میخوام تا شب موقع خواب.
اگه یه چیزی بخواد من بهش ندم میگه مامان ژوووووون .یعنی با این مامان ژووون گفتنش هم دلمو میره هم اون کاری که میخوادو انجام میده.
شبها موقع خواب میگه مامان گصه (منظورش قصه است) بگو.وقتی قصه میگم سه سوته میخوابه.
عاشق اینه که موقع خواب پتو بکشه روی سرش اگه یه ذره پاش بیرون باشه یا سرش زیر پتو نباشه خوابش نمیبره .جالب اینه که به پتوش میگه( گلی )چون پتوش عکس گل داره. به هر پتویی هم میگه گلی .
عاشق حمام رفتنه .یعنی تا میگم حمام/ لباس دراورده جلوی حمامه همش هم میگه اب باژی یعنی کاریش نداشته باشی تا خود شب مشغول اب باژیه.
مدادرنگیهاشو خیلی دوست داره بهشون میگه( دهنی) اصولا هرچی که مربوط به نوشتن باشه(خودکار -مداد- دفتر) برای دخملی ما دهنی محسوب مبشه.این دهنی گفتنش داستان داره ...
تازگیا یه جور بامزه ایی سلام میده .یه سلام کشدار و با نمک .
ممول مامان به بشین میگه بسیین البته با تکونهای سر .به بگیر میگه بییر اونم با تکونهای سر .
به آوین میگه آبین .همچنان به ژله میگه یله .نازنینم به ماشین میگه ماسین .
وقتی گشنه اش باشه میگه مامان گذا(غذا) وااای که عاشق این حرف زدناشم وقتی سن ایچ میخواد بهم میگه مامان ژوون( سنی )میخوام .
بعضی وقتا یه چادر میاندازه سرش میگم (الاوابهر) یعنی میخوام نماز بخونم .دیووونه نماز خوندنشم وقتی میخواد سجده کنه رو زمین دراز میکشه و لپاشو میچسبونه به مهر.
چند روز که همه چیز در انحصار دخملیه .اگه مجله دستم باشه میاد ازم میگیره و میبره اگه بخوام سریال ببینم میگه نانای اگه بخوام پای کامپوتر بشینم میگه من باید بشینم یعنی تلویزیون مال دینا جون کامپیوتر هم مال دینا جون تازش هم اصلا پای اینا نمیشنه میره سراغ بازیش اما اگه بخوام یکیشونو خاموش کنم گریه میکنه پس مامان جون من چیکار کنم ؟
دینا من عاشق این عروسکشه بعض وقتا با این عروسکش میخوابه .