آبجی رها(نی نی تازه واردما)
سلام دینای من عسل من ناناز من
روز جمعه رفتیم خونه عمه مریم (عمه بابا مرتضی) که صاحب یه فرشته کوچولو شده بودن .اسم این فزشته کوچولو ما رها ست.
اما چرا بهش میگیم آبجی رها ؟
برای اینکه رها جون با دینا خانم خواهر شدن (البته از نوع شیری). وامیدوارم که در اینده هم دوستهای خوبی برای هم باشین.
واما مهونی یک جشن ساده خودمانی که فقط خانمها دعوت بودن به صرف نهار ومیوه وشیرینی.دختر گلم رها که همش خواب بود ولی در عوض دینا جون تمام مدت جشن بیدار ومشغول شیطنت.آخر جشن هم با جیغهایی که میزد معلوم بود که حسابی خسته شده و خوابش میاد.
دینا مشغول شیطنت در اتاق امیر حسین برادر رها جون
دینا روی یک ببر عروسکی
دینا نانازی رو دوچرخه قربونت برم با این ژستی که گرفتی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی