ما اووووومدیم....
سلام دوستان ما از مسافرت برگشتیم
قبل از هرچیزی باید بگم جای همه دوستان گلم خالی .....
واما جریان مسافرت ما..... روز سه شنبه بابا مرتضی و پدرجون تصمبم میگیرن که شب یلدا اردبیل باشیم. ما هم که بیخبر.ساعت 12شب به ما گفتن که حاضر باشیم که صبح راه میافتیم....خلاصه ماهم که راضی به این مسافرت بی موقع نبودیم راضی شدیم وراه افتادیم.
بماند که چقدر خسته شدیم تا به اردبیل برسیم . در ضمن دینا خانم هم کم اذیت نکرد انقدر جیغ زد و بیقراری کرد که من واقعا نمیدونستم باید چیکار بکنم
شب یلدای امسال رو ما کنار مادربزرگ بابا مرتضی و دایی بابایی بودیم خیلی خوش گذشت .واقعا دستشون درد نکنه .
دینا و دوستش آیلین جون درشب یلدا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی