فرهنگ لغت دینا نانازی
فرهنگ لغات ممووووووووول مامان
مهد کودک = متکومک مدادرنگی=دادن رنگی ابرو=اربووو
اشپز خونه =آشتمدونه تخم مرغ =خو خونه عینک=ایکک
رژلب=دوژلب قابلمه =قالمه بپوشم=بتوشم
لباس =بلاس ماکارونی=کارونی ساعت=عادت
کتاب =ککاب شکلات=شووووولات چیپس=چیپته
نقاشی=ننقاشی تلویزیون=پلیویزون ساندویچ=ساندگیچ
رنگین کمان=تیرکمون باب اسفنجی=دادن دنجی نوشابه =دوشابه
پفک=کووکک کیک تولد=کیک تلبود زمین=دمین
دینای من هروقت میخواد بره بیرون فوری میره سر میز من یه رژلب برمیداره میگه مامان بذار من خودمو ارایشگاه کنم(منظورش ارایش کردنه)اخه فسقلی از الان ؟
دینای من هر وقت میخواد کفششو بپوشه ازم میپرسه مامان برعکسه؟ یعنی کفشمو درست پام کردم ؟ قربون دختر باهوشم برم که 99 درصد مواقع درست کفش میپوشه.
دینای من عاشق مهد کودکه همش بهم میگه مامان منو ببره مهد کودک یا من میخوام برم مدرسه درس بخونم.بچم کلی ذوق داره وقتی یه مهد کودک میبینه .
دینای من این روزها عاشق بستنی الوچه جنگلی شده .البته عسل مامانی چند وقتی هم هست که شیر میل میکنن چون تا قبل از این خیلی علاقه ای به خوردن شیر نداشت.
عاشقتم شیرین زبون من