احوالات این چند وقته دینا عسلی
مثل همیشه سلام به گل گلابم دختر نازنینم دینا عسلی
انقدر خبر های خوب زیادی دارم که نمیدونم اول کدومش رو بگم.
اول دومیش رو میگم خبر دوم اینه که بابا مرتضی به خاطر کاری که براش پیش اومد از اول تیر تا به امروز خونه بود چون به خاطر شغلش همیشه باید مسافرت باشه این دو ماه مرخصی براش واقعا لازم بود تا یه خستگی از تن به در کنه ایشالا همیشه سایه اش بالا سرمون باشه . واقعا این چند وقته بهمون خیلی خوش گذشت.
بابا مرتضی خیلی خیلی دوستتتتتت داریییییم
واما اولین خبر ودر اصل مهمترین خبر این که گل گلدونه من دردونه مامانی از 18 مرداد دیگه شیر مادر نمیخوره .
بازم بزن دست قشنگ رو به افتخار بزرگ شدن و مستقل شدن نازنینم
الهی من قربون دختر نازم برم که در این مورد هم به من کمک زیادی کرد و خیلی منو اذیت نکرد فقط یه کوچولو شب ها بیقراری میکرد که اون هم بعد 2 شب دیگه عادت کرد وخیلی راحت تا خود صبح میخوابید .خدا رو شکر که نازنینم نه تب کرد نه دچار بی حالی وبیقراری شد .
از دختر نانازم که در این پروسه سخت منو همراهی وصبوری کرد تشکر جانانه میکنم. عسلم امیدوارم همیشه با صبوری وتوکل به خدا همه کارها برات سهل و اسان بشه الههههی امین
یه تشکر دیگه هم باید از بابا مرتضی کنم به خاطر کمکی که به من میکرد و توی همین شرایط سخت دینا رو با خودش پارک وبیرون از خونه میبرد که دینا حواسش به تفریح باشه که یه وقت بهونه شیر نگیره و راحتتر با این مسله کنار بیاد .ممنون همسر عزیز دوست داشتنی من
خبر خوب بعدی اینه که بابا علی (پدر همسری) خونه خریدن که باید بگم بابا علی مبارک باشههههههههه ایشالا همیشه زنده باشینایشالا روزی برسه که همه صاحب خونه بشن الهی امین.
واما یه چیزی که ابن روزها منو اذیت میکنه اینه که دینا عسلی شیر پاستوریزه نمیخوره یعنی هیچ جوره دوست نداره شیر بخوره .البته شیر کاکائو میخوره اونم نه زیاد ولی میخوره .باید بگم که ماست ودوغ رو خیلی دوست داره با اونا مشکل نداره ولی مثل خودم از شیر خوشش نمیاد.وباز هم مثل خودم عاشق بستنیه اگه بگم روزی 5 تا بستنی میخوره دروغ نگفتم. یه چیزی هم که خیلی دوست داره ژله است .وقتی ژله میخواد دست منو میگره میبره سمت یخچال میگه یله بده یعنییییا من عاشق این یله گفتنشم بعد مدام ازش میپرسم چی میخوای که بازم بگه یله بده.واااای که من عاشقتتتتتتتتتم
همبن الان که دارم برات مینویسم شما نازنینم بعد کلی گریه کردن خوابت برد چون بابایی مجبور شد برای یه کاری بره بیرون .شما هم پشت سرش انقدر بهانه گرفتی وگریه کردی تا خوابت برد اخه توی این 2 ماه بیشتر وقتها با هم بودین .امیدوارم دیگه هیچ وقت چشماتو گریون نبینم عروسکم.
این لباسو بابایی از کرمانشاه برای دینا جونم اورده.
دینا محو تماشای برنامه کودک
بدون شرح
این اثر /شاهکار دختر هنرمندم دینا عسلی است.